صلحخواهی اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی
ادعـای دروغـین و بیپایه ای بیش نیست
صلحخواهی اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین شان و رژیم پوشالی دستنشاندۀ شان در افغانستان، یک ادعای دروغین و بیپایۀ امپریالیستی و ارتجاعی است. این ادعا نه تنها آن زمانی که اشغالگران امپریالیست و رژیم دستنشاندۀ شان شروع مذاکرات برای "صلح" با طالبان را مشروط مطرح میکردند، دروغین و بیپایه بود، بلکه اکنون نیز که گویا شروع مذاکرات برای "صلح" با طالبان را بهصورت غیرمشروط مطرح مینمایند، دروغین و بیپایه است. این یک امر بدیهی و مسلم است که پیشنهاد شروع مذاکرات برای "صلح" به صورت غیرمشروط توسط رژیم پوشالی یا اشغالگران امپریالیست یا هر دو با طالبان به این معنا نیست که در جریان مذاکرات برای "صلح"، شروطی توسط آنها مطرح نخواهد شد، چنانچه
نباید هرگز از نظر دور داشت که امپریالیستهای اشغالگر امریکایی و متحدین انگلیسی و غیرانگلیسی آنها طبق یک استراتژی جهانی و منطقهیی درازمدت به افغانستان تجاوز نموده و کشور ما را اشغال کرده اند. آنچه برای ما اهمیت درجه اول و عمده دارد این است که تا زمان دوام اشغال امپریالیستی و حاکمیت پوشالی رژیم دستشنانده بر کشور و مردمان کشور، تضاد ملی با اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی دست نشاندۀ شان در افغانستان تضاد عمده در کشور، دشمنی با اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی دشمنی عمده و مبارزه و مقاومت علیه آنها وظیفۀ عمدۀ مبارزاتی مرحلۀ کنونی در کشور است که باید عملاً و نظراً و به صورت همه جانبه در نظر گرفته شود. این تضاد در مواجهۀ روزافزون تودههای مردم با جنایات امپریالیستی، فساد روزافزون رژیم پوشالی، تشدید و گسترش روزافزون شوونیزم ملیتی جناح حاکم در رژیم پوشالی، معاملهگریهای سیریناپذیر جناحهای دیگر رژیم با آن جناح در عین تشدید و گسترش تضادهای شان، منجمله تشدید و گسترش تضادهای ملیتی در شرایط اشغال کشور در خدمت به اشغالگران امپریالیست، سقوط بیشتر از 50% (پنجاه فیصد) نفوس کشور به زیر خط فقر و در یک کلام تشدید و توسعۀ تمامی تضادهای بزرگ و مهم در جامعه، پیوسته شدت و توسعه مییابد.
اما در عین حال باید در نظر داشت که این تضاد یگانه تضادی نیست که تجاوز و اشغال امپریالیستی بر کشور و مردمان کشور را رقم زده است. تضاد دیگری که حالت کنونی کشور را رقم زده و تشدید مینماید تضاد بین قدرتهای امپریالیستی، مشخصاً تضاد میان امپریالیزم امریکا و متحدین غربی اش از یکطرف و امپریالیزم روسیه و سوسیالامپریالیزم چین از طرف دیگر است که در سالیان اخیر پیوسته تشدید و گسترش یافته است.
کل مناطق خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای مرکزی، به شمول افغانستان، صحنههای داغ ناشی از تشدید و توسعۀ این تضاد را شاهد است.
جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ امپریالیستی نیروهای امریکایی و متحدین غربی شان در افغانستان، سوریه و عراق و حضور تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ شان در آبها و سواحل جنوبی و غربی خلیج ادامه دارد.
همچنان جنگ نیابتی جنایتکارانۀ امپریالیستهای امریکایی و انگلیسی توسط دولت ارتجاعی آل سعود و شیخنشینهای متحد عربی اش با تقبل هزینههای فوق العاده سنگین توسط دولتهای ارتجاعی مذکور در یمن ادامه دارد و هنوز پایانی برای آن متصور نیست.
فلسطین همچنان در آتش میسوزد و دولت امپریالیستی امریکا تحت رهبری ترامپِ فاشیست در مخالفت با افکار عامۀ جهانی، به شمول افکار عامۀ کشورهای اسلامی و مشخصاً افکار عامۀ کشورهای عربی، و حتی نادیده گرفتن مخالفتهای قدرتهای امپریالیستی متحد امریکا در اروپای غربی، به دفاع بدون قید و شرط و روز افزون از دولت صهیونیستی اسرائیل، به شمول سیاست صهیونیستی اشغال تمام شهر بیتالمقدس به عنوان مرکز خودخواندۀ دولت صهیونیستی و ادامۀ شهرکسازیهای صهیونیستی در مناطق فلسطینی غرب دریای اردن، ادامه میدهد.
دولت امپریالیستی امریکا آنچنان در مسیر تشدید پیهم تحریمات اقتصادی بر ایران و ترکیه پیش میرود که حتی مخالفتهای متحدین امپریالیستی خود در اروپای غربی و منافع تجارتی رژیمهای دستنشانده اش در افغانستان و عراق را نادیده میگیرد.
صفبندی نظامی امپریالیستهای امریکایی در منطقۀ آسیا- پاسیفیک با متحدین سابقهدارش مثل جاپان و استرالیا علیه چین سوسیالامپریالیست درین اواخر آنچنان گسترش یافته که حتی دولت ارتجاعی توسعهطلب هند را نیز در خود شامل ساخته است که در نتیجۀ آن دولت ارتجاعی پاکستان در مسیر دوری از امپریالیستهای امریکایی و متحدین انگلیسی و غیرانگلیسی شان و نزدیکی بیشتر با چین سوسیالامپریالیستی و روسیۀ امپریالیستی افتاده است.
اوضاع در شرق اروپا، آسیا و افریقا برای امپریالیستهای امریکایی قرار ذیل است: تسخیر مجدد رسمی جزیرۀ کریمیه توسط امپریالیستهای روسی و تجزیۀ عملی شرق اوکراین از آن کشور بیبرگشت به نظر میرسد. در سطح کل قارۀ افریقا امپریالیستهای امریکایی و متحدین غربی شان، علیرغم مداخلات پیهم تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ نظامی امپریالیستی در کشورهای مختلف افریقایی، در رقابتهای اقتصادی با سوسیال امپریالیزم چین بازندۀ میدان است. حضور اشغالگرانۀ نیروهای امریکایی در سوریه و عراق با توجه به حضور اشغالگرانۀ امپریالیستی و ارتجاعی نیرومند امپریالیستهای روسی و دولت ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران در این دو کشور چندان مستحکم به نظر نمیرسد. حاکمیت رژیم مورد حمایت امپریالیستهای روسی و دولت مرتجع جمهوری اسلامی ایران در سوریه (رژیم بشار اسد) مجدداً در حال سرتاسری شدن است و رژیم دستنشاندۀ امپریالیستهای امریکایی در عراق قویاً تحت نفوذ جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
بنابرین موجودیت نیروهای اشغالگر امپریالیستهای امریکایی و متحدین انگلیسی و غیرانگلیسی شان در افغانستان، دوام حالت اشغال کشور و دوام موجودیت رژیم دستنشاندۀ شان درین کشور، به خاطر کنترل تحرکات نظامی، سیاسی و اقتصادی امپریالیستهای روسی، به ویژه سوسیال امپریالیستهای چینی، و متحدین ارتجاعی آنها در کل قارۀ آسیا، به ویژه آسیای میانه، آسیای جنوبی و شرق میانه، اهمیت روزافزونی کسب نموده است. امپریالیستهای امریکایی، در حالی که توان رقابت اقتصادی با توسعه طلبیهای اقتصادی سوسیال امپریالیستهای چینی در آسیا را به طور روز افزون از دست میدهند و رژیم "صلحطلبِ" پاکستان تحت رهبری نوازشریف جای خود را به رژیم تحت رهبری عمران خان به عنوان یک رژیم نزدیک به اردوی پاکستان داده است، نمیتوانند هرچه بیشتر به حضور اشغالگرانۀ شان در افغانستان متکی نشوند. واضح است که دوام اشغال افغانستان به مفهوم دوام جنگ امپریالیستی در افغانستان است و تا زمانی که این حالت در کشور دوام داشته باشد، صلحی در کشور وجود نخواهد داشت.
با توجه به تمامی این مسایل است که جنگ مقاومت ضد امریکایی در افغانستان باید کماکان به عنوان یک جنگ دراز مدت در نظر گرفته شود و نه جنگ کوتاهمدتی به خاطر امتیازگیری در پشت میز "مذاکرات برای صلح". چند دور مذاکرات مقدماتی مقامات امریکایی با نمایندگان طالبان در کابل و قطر، فریبکاری اشغالگرانۀ امپریالیستی ای بیش نبوده است. این فریبکاری اشغالگرانۀ امپریالیستی، نمایندگان طالبان درین مذاکرات و رهبری طالبان را دچار این خوشخیالی ساخت که نیروهای اشغالگر امپریالیستی امریکایی مستقر در افغانستان ممکن است دیگر در جنگهای جاری در کشور فعالانه شرکت نکنند. قیمت این خوشخیالی خطرناک، قربانی شدن بیشتر از هزار نفر از جنگجویان طالبان و نیروهای متحد خارجی آنها در جنگ غزنی بود که بیشتر از هشتاد در صد (80%) آن، نتیجۀ شرکت سرکوبگرانۀ وسیع و طولانی نیروهای هوایی امریکایی درین جنگ بود.
تجارب جنگهای چریکی در افغانستان و سایر کشورهای جهان باربار نشان داده است که وارد آمدن اینچنین تلفات سنگین و وسیع بر یک نیروی چریکی در یک جنگ، میتواند گرایشات مصالحهیی و آشتیطلبانه با طرف مقابل را تقویت نماید.
آیا رهبران طالبان عملاً در پی تقویت اینچنین گرایشاتی در میان نیروهای جنگی تحت رهبری شان نیست؟ در پیوند با این سؤال میتوان سؤال دیگری را نیز مطرح نمود. چرا رهبری طالبان در روزهای عید فطر به نیروهای شان اجازه دادند که به نحو مسالمتآمیز و غیرجنگی، هر چند کموبیش با درفشهای افراشته، وارد شهرهای تحت کنترل اشغالگران و رژیم دستنشانده شوند و ازین طریق گرایشات مصالحهیی و آشتی جویانه در میان شان تقویت گردد؟
ناگفته روشن است که اجندای استقلالطلبی نیمهمستعمراتی طالبان، توأم با رگههای واضح اتکاء به نیروهای "جهادی خارجی" ولو غیر دولتی، زمینۀ اساسی خوشخیالیهای طالبان در قبال اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین انگلیسی و غیرانگلیسی شان، به شمول سابقۀ وابستگی سیاسی و نظامی به آنها، را از لحاظ ایدیولوژیک- سیاسی میسازد. برین مبنا بود که نمایندگان طالبان با خوشخیالی در چند دور مذاکرات مقدماتی کابل و قطر شرکت نمودند و هر بار مذاکرات رسمی مستقیم با نمایندگان رژیم دستنشانده، به عنوان یک رژیم "نامشروع" و بیصلاحیت، را رد نموده و خواهان مذاکرات رسمی مستقیم دوجانبه با نمایندگان دولت امریکا گردیدند. جنگ غزنی به راه افتاد تا این "نامشروعیت" و بی صلاحیتی رژیم دستنشانده در عمل نشان داده شود. اما این "خوشخیالی" توهمآمیز که گویا اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین شان میتوانند به آسانی از خیر رژیم دستنشاندۀ شان بگذرند و قدرت را مستقیماً به طالبان تسلیم نمایند، در نتیجۀ جنگ غزنی به ضد خود بدل گردید و کل پروسۀ سازش و تبانی با طالبان، که توسط امریکاییها به راه افتاده بود و توسط طالبان عملاً پذیرفته شده بود، متوقف گردید و ادامۀ مجدد آن توسط امریکاییها در کوتاهمدت در چشمرس دیده نمیشود. تبدیل آتشبس غیر مشروط ایام "عید فطر" رژیم پوشالی به آتشبس مشروط ایام "عید قربان"- "عید میلادالنبی" و عدم شرکت نمایندگان اشغالگران امپریالیست امریکایی و رژیم دستنشانده در "کنفرانس صلح" ماسکو جنبههایی از توقف کنونی پروسۀ مذکور را نشان میدهد.
رژیم دستنشانده شکایت دارد که منازعات جهانی مانع مذاکرات مستقیم میان رژیم و طالبان است. شکی وجود ندارد که در حال حاضر پیوند بسیار واضح و روشن سیاسی و لوجیستیکی میان طالبان و امپریالیستهای روسی و همچنان سوسیال امپریالیستهای چینی موانع جدی بر سر راه این مذاکرات به وجود آورده است. اما این هم واضح و روشن است که نقش عمده را درین ممانعت اربابان اشغالگر امپریالیست رژیم بر عهده دارند و تا زمانی که حالت کنونی اشغال افغانستان توسط آنها دوام نماید کماکان بر عهده خواهند داشت.
در هر حال، تلاش پیگیر برای پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی همهجانبه علیه اشغالگران امپریالیست، رژیم پوشالی و اشغالگران مرتجع داعشی، در حال حاضر بر محور مبارزۀ تدارکی برای برپایی و پیشبرد جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی و پس از برپایی آن بر محور پیشبرد آن، وظیفه و مسئولیت مبارزاتی تخطیناپذیر ما و تمامی نیروهای ملی، دموکرات و انقلابی کشور است. فقط با برپایی و پیشبرد چنین مقاومت همهجانبه و سرتاسری ساختن آن است که میتوان اشغالگران امپریالیستی و ارتجاعی خارجی را از کشور بیرون راند، رژِیم پوشالی را سرنگون ساخت و افغانستان دموکراتیک نوین را بنا نمود. تا زمانی که مقاومت مسلحانه علیه اشغالگران و رژیم پوشالی در انحصار طالبان و جنگ مقاومت ارتجاعی و قسمی شان باقی بماند، هر موقعی امکان سازش و تبانی آنها با اشغالگران و رژیم دستنشانده میتواند وجود داشته باشد. بنابرین برپایی و پیشبرد موفقیتامیز جنگ مقاومت ملی مردمی و انقلابی نه تنها پیروزی اساسی نهایی مقاومت مردمان کشور علیه اشغالگران و رژیم پوشالی را تضمین مینماید، بلکه میتواند، و باید، جلو رشد و گسترش گرایشات معاملهگرانه در سطح کل مقاومت را نیز بگیرد.
درین مسیر است که ما وظیفۀ خود میدانیم آشکارا اعلام نماییم که جنگهای فشاری به خاطر گرفتن امتیازات معاملهگرانه از ااشغالگران امپریالیست و در نتیجه رژیم پوشالی را بخشی از جنگ مقاومت ولو ارتـجـاعـی با آنهـا
نمی دانیم و وظیفۀ خود میدانیم که فقط و فقط به افشاگری در مورد این گونه جنگها بپردازیم.